امروز : یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳

 


شماره 261


» بیشتر

بروز بحران در بازار ارز منبعث از سیاست‌های بین‌المللی، ضعف در مدیریت داخلی و نبود انسجام در اقتصاد است؛ این اتفاقات فشار بر منابع ارزی را افزایش داده و ارزش پول ملی بر اثر آن ۸۰‌ درصد کاهش پیدا کرده است، طبیعتاً کاهش ارزش پول ملی موجبات افزایش لجام‌گسیخته تورم را در پی دارد (وحید شقاقی‌شهری، اقتصاددان)

 همچنین رشد روزافزون حجم نقدینگی همچون ویروسی در اقتصاد ایران در حال پیشروی است که از درمان بیماری اقتصاد جلوگیری می‌کند. رکود بخش مولد کشور و سرریزشدن سرمایه‌ها به سمت بازارهای غیرمولد و همه‌گیرشدن سفته‌بازی از نقدهای مهمی است که بسیاری از تحلیلگران به آن اشاره می‌کنند. اما هفته گذشته مسعود کرباسیان، وزیر اقتصاد، طی یادداشتی در روزنامه اعتماد در پاسخ به این پرسش که مشکل اقتصاد ایران چیست نوشت: «حال اقتصاد ایران خوب است و ملالی نیست جز نقدینگی».

به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از آرمان، در این زمینه وحید شقاقی‌شهری، اقتصاددان می‌گوید: «متغیرها و پارامترهای کلیدی اقتصادی ایران با مشکل جدی مواجه شده‌اند و وجود مشکل در این پارامترهای کلیدی می‌تواند کل شاکله اقتصاد را بر زمین بکوبد.»

به‌نظر شما اقتصاد ایران اکنون با چه مشکلاتی دست‌وپنجه نرم می‌کند؟ آیا شما با این نظر وزیر اقتصاد که جز رشد نقدینگی مشکل دیگری وجود ندارد، موافق هستید؟

اگر از من سوال بشود که حال اقتصاد ایران چطور است و عمده مشکلات آن چیست، این‌گونه پاسخ می‌دهم که نه‌تنها بخش کوچک‌تر،‌ بلکه متغیرها و پارامترهای کلیدی اقتصادی ایران با مشکل جدی مواجه شده‌اند و وجود مشکل در این پارامترهای کلیدی می‌تواند کل شاکله اقتصاد را بر زمین بکوبد. دولت در گذشته باید تلاش می‌کرد متغیرهای اساسی اقتصاد را که در ادامه به آن اشاره می‌شود، با سیاستگذاری‌های درست سامان دهد. چنان‌که نباید اجازه می‌داد این متغیرها با وضعیت کنونی مواجه شوند. در حال حاضر هم برای سیاستگذاری و تصمیم‌گیری‌های جدید فرصت از دست رفته و اقدام‌های درمانی برای اقتصاد ایران نیازمند تصمیمات سخت‌تر است. هرچه بیشتر زمان هم بگذرد وضعیت بدتر می‌شود و مسئولان در شرایط مشکل‌تری تصمیمات اساسی را باید اتخاذ کنند. حال در پاسخ به این پرسش که کدام پارامترها با مشکل بیشتری مواجه هستند باید گفت که طی سال‌های گذشته از درمان اقتصاد بیمار ایران و درعمل کنترل و سیاستگذاری صحیح چشم‌پوشی شد. مشکل اول به پارامتر نسبت نقدینگی به تولید برمی‌گردد که وزیر اقتصاد هم به‌درستی به آن اشاره داشتند. به عبارتی این متغیر شاخص نسبت نقدینگی به تولید ناخالص داخلی به حساب می‌آید و به شکل مستقیم بر GDP تاثیر می‌گذارد. این متغیر کلیدی حدود 110‌درصد است، پس از انقلاب به‌طور میانگین 50 تا 60‌درصد در نوسان بوده است. متاسفانه طی سال‌های اخیر شاهد افزایش بی‌محابای این شاخص بوده‌ایم که اکنون به بالای 110‌درصد رسیده است. این حجم عظیم نقدینگی که حدود 1500‌هزار‌میلیارد تومان است و نسبت آن به تولید به بیش از 110‌درصد رسیده است همانند ابر باران‌زایی است که هر روز می‌تواند بر یکی از بازارهای سفته‌بازی ببارد. این حجم عظیم نقدینگی می‌تواند هر بازار را بر هم بریزد و هر اقتصاد را از تعادل خارج کند. این شاخص امروز به یک حد بحرانی رسیده است و وزیر محترم اقتصاد باید در نظر داشته باشند که این امر می‌تواند ویرانی اقتصاد را به‌همراه داشته باشد. متغیر دوم نرخ ارز است. می‌توان از این متغیر در اقتصاد ایران به‌عنوان یک شاخص مهم یاد کرد که از سیاست‌های داخلی و خارجی تاثیر می‌پذیرد. متاسفانه نبود سیاستگذاری‌های درست اقتصادی در حوزه ارز، کنترل‌نکردن طرف تقاضا و سمت عرضه ارز و نبود مدیریت کارآمد در این بخش موجب شده است که با تحریک سیاست‌های بین‌المللی یک بحران درست شود، زیرا سیاست‌های داخلی هم در حوزه ارز اصولی تنظیم نیست و فشار بر منابع ارزی افزایش پیدا می‌کند. به همین دلیل اکنون ملاحظه می‌کنیم که طی شش‌ماهه اخیر 80‌درصد ارزش پول ملی کاهش پیدا کرده است و نرخ دلار که در بازار 3700 تومان بود به 8000 تومان هم نزدیک شده است.

دلیل اصلی بروز بحران در بازار ارز چیست؟

این امر منبعث از سیاست‌های بین‌المللی، ضعف در مدیریت داخلی و نبود انسجام در اقتصاد است. این اتفاقات فشار بر منابع ارزی را افزایش داد و ارزش پول ملی بر اثر آن 80‌درصد کاهش پیدا کرد. طبیعتا کاهش ارزش پول ملی موجبات افزایش لجام‌گسیخته تورم را در پی دارد. به‌یقین باید گفت که در آینده نرخ تورم دورقمی می‌شود. حال برآورد دقیقی نمی‌توان انجام داد و عددی را مشخص کرد، اما در سال 91 هم شاهد این موضوع بودیم با کاهش یکباره ارزش پول ملی، نرخ تورم هم به 35‌درصد رسید. قطعا در سال 97 هم به‌دلیل کاهش ارزش پول ملی تورم دورقمی می‌شود و روند افزایشی پیدا می‌کند.

آیا افزایش نرخ تعرفه‌ها در بخش‌های مختلف را می‌توان یکی از مشکلات اساسی اقتصاد ایران به حساب آورد؟

اتفاقا سومین پارامتر کلیدی اقتصاد ایران که بسیار هم مهم است افزایش نرخ تعرفه‌هاست. نبود سیاستگذاری‌های بلندمدت اصولی در حوزه تعرفه‌گذاری موجب شده است که قدرت رقابت‌پذیری بنگاه‌های کشور کاهش پیدا کند. همین امر افزایش کالاهای بی‌کیفیت را هم به‌دنبال داشته و در برخی حوزه‌ها هم به نابودی تولید منجر شده است. نرخ تعرفه طی سال‌های گذشته نامتناسب تنظیم شده است و پیامد آن را امروز مشاهده می‌کنیم.

آیا شعار دولت‌ها طی چند دهه اخیر مبنی بر بهبود فضای کسب‌وکار محقق شده است؟

آخرین پارامتر کلیدی که باید به آن اشاره کنم بحث فضای کسب‌وکار و شاخص سهولت کسب‌وکار است. به‌رغم شعار دولت‌ها مبنی بر بهبود فضای کسب‌وکار، با گذشت سال‌ها زمان، همچنان مشاهده می‌کنیم فضای اشتغال وضعیت خوبی ندارد و رخداد مهمی در این عرصه اتفاق نیفتاده است. پس هر چهار پارامتر مهم اقتصاد ایران که به آن اشاره شد حکایت از برهم‌ریختگی اقتصاد ایران دارد و اینها باید در یک دوره معقول پنج یا 10ساله در مسیر درست قرار می‌گرفت. اما امروز شاهد اقتصاد بیماری هستیم که قیمت‌ها به شکل لحظه‌ای بالا می‌رود و کمتری بازاری از ثبات برخوردار است. مسئولان هم آدرس درستی را نمی‌دهند. برخی دولتمردان از جهش شاخص بورس به‌عنوان نمادی از وضعیت مناسب اقتصاد یاد می‌کنند، غافل از اینکه جهش بورس حاکی از افزایش نرخ دلار است و به شکل تصنعی شکل گرفته است. در سال 92 هم شاخص بورس جهش قابل‌توجهی را ثبت کرد، اما یکباره این بازار حبابی فروریخت و بسیاری از سرمایه‌گذاران بورس پول‌های کلانی را از دست دادند و متضرر شدند. در نتیجه باید آدرس درست به مردم و فعالان اقتصاد داده شود. اینکه ما ادعا کنیم جهش بورس ناشی از اقتصاد سالم و شفاف ایران است یک گمراهی به وجود می‌آورد. اگر مدعی شویم که تولید حال و روز خوبی دارد هیچ‌کدام از آمارهای مرتبط به تولید همچون فضای کسب‌وکار، شاخص رقابت‌پذیری و… نشانه‌های خوبی برای تولید نیستند. کاهش ارزش پول ملی هم خود به خود موجبات کاهش واردات و افزایش صادرات غیرنفتی را به دنبال دارد. هر چهار شاخص مهم حکایت از اوضاع نامساعد اقتصاد ایران دارد.

کد خبر: 98710 تاریخ: 97/04/03 منبع: اقتصاد آنلاین